آقایی که شما باشد گفتیم حالا چه کنیم گفت هیچی دیگه میری این دوتا رو میاری تا ردیفت کنم ، خلاصه ما با حسابدار شرکتی که باهاش قرارداد دارم تماس گرفتم و گفتم آقا ما فیش حقوقی میخوایم اونم گفت اتفاقاً منم دنبالت میگشتم که ازت اطلاعات بانکی و شماره حسابتو بگیرم گفتم من که هنوز حساب باز نکردم گفت پس بی زحمت بفرمایید حساب باز کنید ما که نمیتونیم پول دستی به شما بدیم، البته خودم هم به فکر این قضیه بودم ولی فکر نمیکردم به این زودی گرفتارش بشم
خلاصه با مشورت وکیلم تصمیم گرفتیم تو یکی از بانکها حساب باز کنیم ، آقای رئیس بانک هم فرمودند که ایشون با ویزا نمیتونن برای ما حساب بانکی باز کنن و باید حتماً کارت اقامت من اومده باشه ، کارت اقامت من هم هنوز تا اون موقع نیومده بود دیدم بیشتر از این فعلاً کاری از دستم بر نمیاد، دوباره رفتم پیش آقای کوبکه و ماجرا رو براش تعریف کردم ایشون هم لطف کردن و فرمودن که کار خاصی هم از دست ایشون بر نمیادو ما همچنان باید صبور باشم.
خلاصه ما یه وکالت به یه بنده خدایی که نماینده همون شرکتی بود که من باهاش قرارداد کاری دارم دادیم که اگر کارت من اومد ایشون بتونه کارت ما رو بگیره ، همزمان هم ازشون خواهش کردم که هینجوری خوش خوشان هم دنبال یه خونه برای اجاره برای ما باشه و خلاصه برگشتیم ایران. (ادامه دارد)
دوستان عزیز مجدداً سلام
ببخشید که دیر به دیر مطلب میذارم راستشو بخواید از وقتی این وبلاگو باز کردم سرم خیلی خیلی شلوغ شده.
فقط خواستم یه توضیحات تکمیلی در خصوص ادامه روند کار خودم بدم.
اگر خاطرتون باشه من گفتم که منتظر ویزای خانمم و دخترم برای مهاجرت هستیم، ویزای اونا یه کم طول کشید سه ماه ار تاریخ درخواست ما گذشته بود ولی همچنان هیچ خبری نبود، خلاصه من برای پیگیری همین قضیه مجدد رفتم آلمان تا ببینم چه خبره چون سفارت اینجا جواب درست و حسابی نمیداد و میگفت ما منتظر خبر آلمان هستیم، خلاصه من رفتم سراغ آقای کوبکه که مسئول پرونده من در اداره مهاجرت اون منطقه ای که من رجیستر کرده بودم هستش. ایشون یه نگاهی به پرونده ما کرد و گفت شما پروندت برای اینکه بتونی خانواده ات رو هم بیاری 2 تا نقص داره یکی هنوز فیش حقوقی برات صادر نشده و یکی هم اینکه قرارداد اجاره خونت رو هم باید برای ما بیاری که ما بدونیم شما توانایی اداره خانوادتو اینجا داری و همچنین جا و مکان هم برای اسکان داری. گفتم خوب پسر خوب اینو زودتر میگفتی که ما اینهمه علاف نمیشدیم گفت من فکر کردم شما اینو میدونی !